نخستين مدارسي كه تمدن اسلامي را با عظمت خود مزين ساختند و ماية عزت و سربلندي انديشمندان مسلمان در عصر طلايي تمدن اسلامي شدند، مدارس نظاميه بودند.
اشاره: تأسيس مدارس نظاميه از رويدادهاي مهم علميـ مذهبي و شگفتيهاي عصر طلايي تمدن اسلامي و سرآغاز نهضتي چشمگير در گسترش دامنة مدارس اسلامي، و منشأ تحولي عظيم در رشد و شكوفايي علم و انديشه به حساب ميآيد. اين مدارس قريب به چهارصد سال از مراكز مهم علميـ مذهبي دنياي اسلام بودند كه خدمات شايان توجهي به جهان ارائه نمودند. برنامههاي ابداعي و ابتكاري نظاميهها به گونهاي بود كه سرمشق و الگوي بسياري از بزرگان علميـ سياسي عصر خود و عصر بعد از خود در تأسيس مؤسسات عالي علميـ مذهبي گرديدند، و كهنترين دانشگاههاي اروپايي نيز از نظاميهها الگو گرفتند. اين نوشتار تلاش مختصري است براي آشنايي با تاريخ شكلگيري اين مدارس، اهداف، وسعت و فراگيري و ويژگيهاي منحصر بهفردشان، معروفترين نظاميهها بهخصوص نظامية بغداد، مدرسان و دانشآموختگان معروف آنها و نيز گسترة تأثيرگذاري علمي و مذهبي اين مدارس در سرزمينهاي اسلامي و غير اسلامي.
نخستين مدارسي كه تمدن اسلامي را با عظمت خود مزين ساختند و ماية عزت و سربلندي انديشمندان مسلمان در عصر طلايي تمدن اسلامي شدند، مدارس نظاميه بودند.
نظاميه عنوان مدارسي است كه نظامالملك وزير معروف سلجوقيان در شهرهاي مختلف بنا كرد و بههمینخاطر به این مدارس نام نظامیه دادند. اهميت اين مدارس بهحدي بود كه بعضي از مؤلفان قديم را به اشتباه افكند و بر آن داشت كه نظامالملك را نخستين باني مدارس برشمارند.(فرهنگ معين:6 /32) سبب اشتهار نظامالملك در ايجاد مدارس اسلامي اين است كه او نخستين مدرسة بزرگ [و مجهز] را در بغداد بنا كرد، و تعليم را در آنجا رايگان ساخت و براي شاگردان آن مدرسه نفقه و سرپرست و ديگر لوازم مقرر كرد.(حلبي، تاريخ تمدن اسلامي:410)
بنيانگذار مدارس نظاميه
بنيانگذار مدارس نظاميه خواجه نظامالملك طوسي وزير دانشمند و مقتدر سلجوقيان است. وي معروف به سيدالوزرا و قوامالدين ابوعلي حسنبن عليبن اسحاق طوسي، در روز جمعه 15 يا 21 ذيالقعده 408 يا 410 هـ.ق در نوغان از روستاهاي رادكان طوس متولد شد. دوران كودكي را در شهر طوس گذراند و همانجا به تحصيل پرداخت. در سن يازده سالگي قرآن را فراگرفت و سپس در طوس و نيشابور و مرو فقه شافعي و حديث آموخت و چندي بعد در شهر بلخ بهخدمت ابوعليبن شاذان درآمد و دبير وي شد.
بعد از آنكه آلپ ارسلان بهجاي پدرش حكومت همه خراسان را بهدست گرفت، نظامالملك را در سال 451 به وزارت برگزيد و چهار سال بعد آلپ ارسلان بهجاي عمويش طغرل (455 هـ.ق) به پادشاهي رسيد و خواجه نظامالملك را به منصب وزارت ممالك سلجوقي گماشت.(صفا، تاريخ ادبيات ايران:341) خواجه نظامالملك وزيري توانا، كاردان و دانشپرور بود. مذهب شافعي داشت و فقها و متصوفه را ارج نهاد و مدارس و خانقاههاي بسياري در اكناف قلمرو دولت سلجوقي پيافكند، از آن جمله بود مدارس معتبري كه بهنام نظاميه در اصفهان، بغداد و نيشابور و... تأسيس كرد.(لغتنامةدهخدا: 14/22572) كتاب «سياستنامه» يا «سيرالملوك» از تأليفات مشهور او است كه در موضوعات گوناگون علم الاجتماع به اشارت ملكشاه سلجوقي و براي او به نگارش درآورد، همچنين «دستورالوزراء» يا «وصاياي نظامالملك» كه خطاب به فرزندش در ذكر شرايط وزارت و روند سياست نوشته است.
تاريخ آغاز تأسيس اين مدارس
از مطالعة منابع تاريخي چنين بهدست ميآيد كه اولين مدرسة نظاميه كه نظامالملك بنا كرد، مدرسة نظامية نيشابور بود كه براي امامالحرمين ساخت، اما هيچ تاريخ مشخصي در منابع قديمي در مورد تأسيس آن ذكر نشده است. ابنخلكان در وفيات الاعيان مينويسد: نظامالملك پس از بازگشت امامالحرمين جويني به نيشابور در اوائل حكومت سلطان آلپ ارسلان سلجوقي، مدرسة نظاميه را در نيشابور ساخت و رياست مدرسه و امور اوقاف را به امامالحرمين سپرد و او بهمدت سي سال در مسند منبرومحراب،خطابتوامامت جمعه و تدريس باقي ماند.(وفياتالاعيان:3/168)
جرجي زيدان مينويسد: مؤرخين از مدارس ديگري نيز نام بردهاند كه پيش از مدرسة نظامالملك [نظامية بغداد] در نيشابور پايتخت خراسان تأسيس شده بود. [از جمله اين مدارس:] 1. مدرسة ابنفورك، 2. مدرسة بيهقيه؛ 3. مدرسة خواجه نظامالملك در نيشابور كه براي امامالحرمين در زمان سلطنت آلپ ارسلان تأسيس گشت، تمام اين مدارس پيش از نظامية بغداد داير شدند.(جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام:626)
مصاحب نيز چنين مينويسد: نظامية نيشابور يكي از نظاميههايي است كه خواجه نظامالملك قبل از نظامية بغداد براي امامالحرمين (متوفي 479هـ) ساخت. امام مذكور سي سال در آنجا مجلس درس و وعظ و مناظره داشت و سيصد شاگرد در درسش حاضر ميشدند، امام محمّد غزالي و انوري ابيوردي [شاعر معروف قرن پنجم و ششم] از شاگردان اين مدرسه هستند.(مصاحب، دايرةالمعارف فارسي:3/3027)
با توجه به اينكه تاريخ وفات امامالحرمين 25 ربيعالآخر 478 هـ.ق ذكر شده است، ميتوان نتيجه گرفت كه نظامية نيشابور ده سال قبل از نظامية بغداد تأسيس شده است. شواهد تاريخي نيز صراحت دارد كه تأسيس نظامية نيشابور چند سال پيش از شروع نظامية بغداد و با نخستين سالهاي سلطنت آلپ ارسلان سلجوقي مقارن بوده است.(كسائي، مدارس نظاميه:86)
در مورد ضبط تاريخ تأسيس و مراسم شكوهمند افتتاح بزرگترين نظاميه يعني نظامية بغداد و شرح احوال مدرسان و طلاب آن مدرسه مؤرخان و تذكرهنويسان توجه و دقتي خاص مبذول داشتهاند. چنانكه نوشتهاند: مهمترين و بزرگترين مدارس نظامالملكي، مدرسة نظامية بغداد بوده است كه بناي آن در سال 457هـ.ق آغاز و در سال 459هـ.ق به پايان رسيد و هنگام گشايش آن مراسم بزرگي برپا گرديد.(غنيه، تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي:117) ابناثير در الكامل في التاريخ (8/375و380)، ابنخلكان در وفياتالاعيان (2/129) و ابنجوزي در المنتظم و ساير مؤرخين بر همين تاريخ صحه ميگذارند. ابنجوزي بعد از ذكر تاريخ تأسيس نظاميه مينويسد: روز شنبه دهم ذيالقعده عميد ابوسعد قاضي [متولي بناي نظامية بغداد از طرف خواجه نظامالملك] طبقات مختلف مردم را به مدرسة نظاميه كه نظامالملك در بغداد براي شوافع بنا كرده بود فراخواند.(المنتظم:16/102)
هدف و شكلگيري مدارس نظاميه
با فرارسيدن قرن سوم هجري نهضت فرقة معتزله با تأييد و پشتيباني مأمون عباسي و تحميل آرا و عقايد اين مكتب بر مردم به اوج قدرت و عظمت خود رسيد و از سويي تبليغات سِرّي و نهاني اسماعيليه كه از آغاز قرن دوم هجري شروع شده بود، در اين دوره امكان آن را يافت كه مواضع خود را استوار كرده به تأسيس دولت اسماعيلي فاطمي در غرب جهان اسلام قيام كند. اين دولت نوبنياد پس از مدتي متوجه مصر شد و در آن سرزمين استقرار كامل يافت. همزمان با اين بلواها كه عليه مذاهب اهلسنّت برپا شد، نيروي پرتوان و تازهنفس كه همان حكومت تركمان سلجوقي بود، در شرق ايران شكل گرفت و به زودي در دارالخلافه بغداد حضور فعال يافت. سياست مذهبي سلجوقيان بهطور كلي بر اساس تقويت و پشتيباني از اهلسنّت و ازبينبردن جنبشهاي باطنيه و معتزله استوار بود. شكي نيست كه براي پايان دادن به برنامههاي گسترده و تدابير اساسي و حسابشدة فاطميان و محو كلية آثار و عوارضي كه از تبليغات اسماعيليان ناشي شده بود، ميبايست برنامههاي وسيع و نقشههايي نظير همان برنامهها طرحريزي شود و با برخورداري از آموزشهاي قابل ملاحظه در جامعة اسلامي براي مقابله با اين پديدة سياسيـ مذهبي به مرحلة اجرا در آيد.
نظامالملك طوسي وزير دانشمند و آگاه به جميع فنون سياست و مذهب و آداب و رسوم ملكداري... نخستين كسي بود كه به اهميت اين موضوع و ابعاد سياسي و اجتماعي آن پيبرد و اين حقيقت را بهخوبي دريافت كه جنبش حاصل از ايجاد مدارس خصوصي به نوبة خود بهترين دستآويز و راه چاره براي احيا و اشاعة فرهنگ اهلسنّت و مقابله با تبليغات مخالف بوده است. ازاينرو بر آن شد كه ضمن جانبداري و حمايت همهجانبه ازاينقبيل مراكز آموزشي، خود به تأسيس مدارس وسيعتر و با سازمان و تشكيلات جديد و بيسابقه بپاخيزد، و در پي اين تصميم مدارس جديدي در مشهورترين شهرهاي عراق و فارس و بغداد و بلخ و نيشابور و اصفهان...[به نام نظاميه] ايجاد كرد.(غنيه، تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي:114ـ 117)
ويژگيهاي مدارس نظاميه
مدارس نظاميه كه به دستور خواجه نظامالملك در سرزمينهاي شرقي اسلام و قلمرو سلجوقيان تأسيس گرديد داراي ويژگيهاي خاصي بوده است كه هيچ يك از مدارس همعصر نظاميهها داراي آن ويژگيها نبودهاند. تأسيس اين مدارس ظاهراً بر دو گونه بوده است: يكي مراكزي كه در حكم مدارس ابتدايي و متوسطة اين زمان بوده و عموماً در شهرهاي كوچك و روستاهاي پر جمعيت داير گرديده است، ديگر مدارس بزرگي كه به منزلة دانشگاهها و مراكز تعليمات عالية امروزي بوده و با امكانات وسيع و تشكيلات گستردهتري تأسيس شده است.(كسائي، مدارس نظاميه؛69) از ديگر ويژگيهاي اين مدارس ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. مدارس نظاميه نخستين مدارسي بودهاند كه بهصورت شبكهاي در سراسر سرزمينهاي اسلامي تحت سلطة سلجوقيان توسط حكام و با حمايت همهجانبة آنها تأسيس شدهاند. خواجه نظامالملك نخستين وزير و رئيس دولتي بود كه با موافقت پادشاه وقت در تمام شهرهاي بلاد اسلامي خويش مدرسه داير نمود و عُشر درآمد مملكت را به تأسيس اين مدارس اختصاص داد و اين امر را آنچنان در شرق اسلام گسترش داد كه در شهرها و دهكدههاي خراسان و عراق، محلي يافت نميشد كه خواجه در آن مدرسهاي نساخته باشد.(همان:76)
عمادالدين اصفهاني ميگويد: در هر شهري كه نظامالملك مردي دانشمند مييافت، بيدرنگ مدرسهاي براي او ميساخت تا در آنجا به تدريس بپردازد.(شبلي، تاريخ آموزش:101)
2. مدارس نظاميه اولين مدارسي بودهاند كه بهصورت شبانهروزي اداره ميشده و براي طلاب و دانشجويان خود شهرية معين و مداومي مقرر نموده و امكانات رفاهي همانند كتابخانه، بيمارستان و مسجد فراهم ميكردهاند. غنيه مينويسد: تنظيم برنامة شبانهروزي براي مدارس و درنظر گرفتن مسكن و مدد معاش و حقوق و مستمري و تأمين هزينههاي تحصيلي براي استادان و دانشجويان موجب شد كه دانش و دانشمندي و دستاندركاران امور علمي از نوعي استقلال مالي در زندگي برخوردار شوند و از بابت تأمين مخارج خوراك و مسكن آسودهخاطر گردند، و فرصت يابند كه با فراغ بال و آسودگي خيال به تدريس و بحث بپردازند.(غنيه، تاريخ دانشگاههاي بزرگ:121) همچين كتابخانة مدرسه زيرنظر كتابدار مخصوص، كتب موردنظر را در اختيار طلاب و استادان مدرسه قرار ميداد و براي تعميرات مدرسه، خريد و استنساخ كتاب و تأمين سوخت و روشنايي، هزينههاي لازم در نظر گرفته شده بود.(كسائي، مدارس نظاميه:77)
3. مدارس نظاميه نخستين مدارسي بودهاند كه تدريس در آنها داراي ضوابط و قواعد خاصي بوده و انواع رشتههاي درسي در آنجا تدريس شده است. كسائي مينويسد: هيچكس نميتوانست بهطور دلخواه بدون اجازه در آن تدريس نمايد، ميبايست صلاحيت علمي و مذهبي و اجتماعي داشته باشد. تدريس در اوقات معين و با تشريفات خاص برگزاري ميشد. مدرس به هنگام ارائة درس لباس مخصوص بر تن مينمود و بر كرسي تدريس مينشست و دو معيد1گفتههاي او را براي طلاب تكرار مينمودند و در صورت عدم دسترسي به مدرس ذيصلاح از وجود نايب استفاده ميشد.(همان:76)
معروفترين مدارس نظاميه
در باب كثرت مدارس نظاميه ابوشافه در الروضتين مينويسد: مدرسههايي كه نظامالملك ساخت در سراسر جهان زبانزد هستند، هيچ شهر و روستايي از اين مدرسهها تهي نيست. حتي در جزيرة ابنعمر كه در گوشة دوردستي هست و چندان سكنهاي ندارد، مدرسهاي بزرگ ساخته شده است.(شبلي، تاريخ آموزش در اسلام:101) اما از جستجو در متون تاريخ آموزش در اسلام از صدها مدارس نظاميه نميتوان جز نام اندكي را يافت. كسائي در كتاب «مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن» نام سيزده باب مدرسه را ذكر نموده است كه عبارتنداز: 1. نظامية نيشابور؛ 2. نظامية بغداد؛ 3. نظامية اصفهان؛ 4. آمل طبرستان؛ 5. بصره؛ 6. بلخ؛ 7. جزيرة ابنعمر؛ 8. خرگرد خواف؛ 9. مرو؛ 10. موصل؛ 11. هرات؛ 12. ري؛ 13. نظامية ظافر(شهري در آذربايجان).
معروفترين آنها نظامية بغداد ميباشد كه به اختصار از اين نظاميه سخن ميرانيم.
نظاميه بغداد
اين مدرسه در قسمت شرقي بغداد، در ساحل دجله و در وسط بازار معروف به سوق الثلاثا نزديك دروازة باب الأزج و پيوسته به مدرسة مرجان (از بناهاي معروف بغداد) ساخته شد.(كسائي:112)
نظامالملك براي ساختمان اين مدرسه دويستهزار دينار از مال خود خرج كرد و موقوفات متعدد و پردرآمدي بدان تخصيص داد. در نظامية بغداد حجرههايي به سكونت طلاب اختصاص داشت و كتابخانة معتبر آن از كتابهاي ارجمند انباشته بود. در اين دارالعلم بزرگ ششهزار دانشجو به تحصيل فقه و تفسير و حديث و نحو و لغت و ادبيات اشتغال داشتند. در آغاز تأسيس از امام شيخ ابواسحاق شيرازي دعوت شد تا در آنجا به تدريس بپردازد و تا رسيدن وي امام ابونصر بغدادي معروف به ابنصباغ بيست روز بدين مهم پرداخت. اين دانشگاه بزرگ مذهب شافعي قريب به دو قرن بعد از ايجاد در اوج عظمت و اشتهار بود.(دهخدا، لغتنامه:13/22575)
نظامية بغداد به جهت استادان بسيار معتبري كه در آن درس ميدادند، بسيار معروف و از جملة مراكز مهم علمي عالم اسلام شد. مشهورترين مدرّس آن امام محمّد غزالي حجةالاسلام بود كه به دعوت نظامالملك چندي در آن تدريس ميكرد.(مصاحب، دايرةالمعارف فارسي:2/3037)
سازمان اداري و آموزشي نظاميه بغداد
افرادي كه بهنحوي در نظامية بغداد به انجام وظايف اشتغال داشتند و در حقيقت از محل عوايد/ درآمدهاي اوقاف مدرسه، راتبه و مستمري دريافت مينمودهاند، عبارت بودند از: سرپرستان، بازرسان اوقاف، نويسندگان موقوفات، دربانان و خدمتكاران كه از اعضاي بخش اداري مدرسه بودند. ديگر: مدرّسان، نايبان، واعظان، پيشوايان و مفتيان، كتابداران و دانشجويان كه در بخش آموزش مدرسه به انجام وظيفه مشغول بودند؛ بنابراين ميتوان طبقة حقوقبگير نظاميه را به دو دستة كاركنان سازمان اداري و سازمان آموزشي تقسيم نمود.(كسائي، مدارس نظاميه:121)
موقوفات نظامية بغداد: خواجه به امور مالي مدرسه توجه وافر مبذول داشت و هدفش اين بود كه هزينة اداره و نگهداري مدرسه از محلي تأمين شود كه كمتر مورد اختلاس و تجاوز غاصبان قرار گيرد؛ ازاينرو به ابوسعيد صوفي دستور داد در اطراف مدرسه، بازارهاي وقف بر آن بسازد و نيز حمامها، املاك، دكانها و كاروانسراها را خريد و همه را وقف نظاميه نمود تا عوايد آن به مصرف ادارة مدرسه برسد. بهدستور خواجه صورت موقوفات و اموال مدرسه در دفاتري ثبت و ضبط ميگرديد و براي آن شرايط و ضوابطي مؤكد مينوشت و مسؤلان و متوليان مدرسه را ملزم به اجراي مفاد آن مينمود.(همان:114)
اعتبارات مالي نظاميه: نظامالملك سالانه ششصدهزار دينار به مصرف ساختمان مدارس و كمك به اهل علم اختصاص داده بود. شكي نيست كه قسمت عمدة اين مبلغ به نظامية بغداد اختصاص داشت. از اين رقم، شستهزار دينار در هزينة ساختمان مدرسه به مصرف رسيده، بنابه نوشتة ابنجبير، خواجه دويستهزار دينار هم از مال خويش را در راه بناي مدرسه صرف كرد و سالانه پانزدههزار دينار به نفقة شاگردان اختصاص داد.(همان:114)
مزايای تحصيلي: نظامية بغداد در حكم يك مؤسسة عالي دولتي بود كه كلية هزينههاي تحصيلي و تأمين خوراك و مسكن طلاب را بر عهده داشت و با توجه كاملي كه به رفاه طلاب و فقها مبذول مينمود، منشأ تحولي عظيم در زندگي طلاب علم گرديد و افرادي كه تا آن زمان در راه تحصيل علم با مصايب و مشكلات فراواني مواجه بودند، با تأسيس مدارس نظاميه از هر نوع حمايت اجتماعي برخوردار شدند.(همان:183)
رشتههاي تحصيلي: هدف خواجه نظامالملك در آغاز تأسيس نظامية بغداد اين بود كه در آنجا تنها فقه شافعي و حديث و قرائت قرآن تدريس گردد، ولي بهتدريج همزمان با گسترش نظاميه و ازدياد دانشجويان و نبوغ فقها و دانشمندان متبحري نظير امام محمّد غزالي در فقه و اصول و رشتههاي مربوطه، و خطيب تبريزي و شاگردانش ابومنصور جواليقي در رشتههاي ادبي، و نيز تأليف و تصنيف كتابهاي سودمندي در رشتههاي مختلف علوم بهوسيلة مدرسان نظاميه، دامنة رشتههاي تحصيلي در اين مدرسه بهتدريج توسعه يافت و مواد درسي شامل: فقه، اصول، حديث، تفسير و علوم قرآني، كلام، علوم ادبي، صرفونحو، لغتومعاني، بيانوبديع و امثال آن و علوم رياضي و احتمالاً طب گرديد.(همان:134)
كتابخانة مدرسه: همزمان با تأسيس نظاميه، دارالكتب (كتابخانه) مجهزي متناسب با تشكيلات وسيع و گستردة مدرسه در آنجا داير گرديد و به دستور خواجه، كتابداري براي آن درنظر گرفته شد. مسئوليت ادارة كتابخانه ابتدا به ابوزكريا خطيب تبريزي [دانشمند و اديب مشهور قرن پنجم] محول گرديد. تأسيس كتابخانه در مدارس نظاميه بهويژه نظامية بغداد، يكي ديگر از رويدادهاي علمي آن زمان بوده است؛ زيرا در اين كتابخانه كتب دلخواه مطابق اصول صحيح كتابداري در دسترس استادان و دانشجويان قرار ميگرفت و كتابخانه و كاركنان آن بخشي از سازمان آموزشي نظاميه را تشكيل ميداد.(همان:160)
فرجام نظاميه بغداد
نظامية بغداد بيش از سه قرن با شهرت و اعتباري بيمانند همچنان بهعنوان يك مركز علمي و مذهبي بر چهرة بغداد در شرق جهان اسلام درخشيد. اما با تأسيس مدرسة عالي مستنصريه در سال 631 هـ.ق با تشكيلات و امكانات گستردهتر از نظامية بغداد و پس از آن سقوط بغداد بهدست هلاكوخان مغول در سال 656 هـ.ق بهتدريج زمينه براي ركود تدريجي مدرسة نظاميه مساعد شد و با به سستي گراييدن سلطة عرب در دارالخلافة عباسي و ضعف قدرت اهلسنّت، نظاميه در سراشيب ركود و انقراض قرار گرفت.(كسائي:213)
پس از سقوط بغداد [توسط هلاكوخان] از تعداد مدرسان و معيدان و طلاب مقيم نظاميه بهسرعت كاسته شد. گرچه نظامية بغداد در نيمة دوم قرن هفتم در اثر مساعي عطاءالملك جويني، حاكم بغداد نظم و استقرار پيش خود را بازيافت، ولي شهر خالي از سكنة بغداد ديگر آن رونق علمي و اجتماعي گذشته را نداشت. در نيمة اول قرن هشتم، ابنبطوطه (در سال 727 هـ.ق) از بغداد ديدن نمود و تحت تأثير زيبايي و شكوه بينظير نظامية قرار گرفت.(همان:216)
از اوائل قرن نهم به بعد هيچگونه اطلاعي از سرگذشت نظاميه در دست نيست. كيفيت تخريب و انهدام اين بناي با عظمت و غصب موقوفات و اموال كثير آن، و مهمتر از همه سرنوشت كتابهاي نفيس مدرسه نظامية همچنان در مرحلة ابهام باقي مانده است.(همان: 217)
مشاهير مدارس نظاميه
با توجه به حمايتهاي جدي و همهجانبهاي كه از نظاميهها صورت ميگرفت، طلاب علم از ماوراي جيحون در شرق تا اقصا نقاط غرب اسلام يعني اندلس به اين مركز باشكوه علمي روي ميآوردند؛ ازاينرو نظاميهها در حيات ممتد علمي خود كه قريب به سيصدسال ادامه داشت، دانشمندان و ادبا و فقهايي را در دامان خود پروراندند و به جامعة اسلامي ارمغان دادند.
اما سوگمندانه بايد گفت سهو تاريخ يا دستبرد حوادث و گذشت ايام بر آثار وقايع قديمي يا اصولاً عدم توجه مؤرخان و تذكرهنويسان نسبت به ضبط اسامي دانشآموختگان نظاميهها موجب شده است كه اكنون نتوانيم جز معدودي را كه در شرح احوالشان بهصراحت نامي از نظاميه برده شده است، مشخص نماييم.
نورالله كسائي در كتاب خود نام 389 نفر از مشاهير اين مدارس را اعم از مدرّسان، معيدان، نائبان تدريس، كتابداران، شاعران، واعظان و دانشآموختگان را آورده است كه در اين مختصر فهرستوار به ذكر نام چند تن از آنها بسنده مينماييم:
1. امامالحرمين جويني، ضياءالدين ابوالمعالي، عبدالملكبن ابومحمّد عبداللهبن يوسف(متوفي 478 هـ.ق)، نخستين استاد نظامية نيشابور و استاد امام محمّد غزالي، كياهراسي و ابوالمظفر خوافي بوده است.
2. ابواسحاق شيرازي، جمال الدين ابراهيمبن يوسف (متوفي 476 هـ.ق)، وي نخستين فقيه عاليقدري بود كه براي منصب مدرسي در نظاميه انتخاب گرديد.
3. امام محمّد غزالي، محمّدبن محمّد طوسي (متوفي 505 هـ.ق)، يكي از نوابغ نامدار ايران و اسلام از شاگردان امامالحرمين جويني كه در نظامية بغداد و نيشابور منصب تدريس يافت.
4. ابوبكر، محمّدبن ثابت خجندي (متوفي 483 هـ.ق)، وي نخستين فرد از آلخجند بود كه به فرمان نظامالملك به رياست و مدرّسي نظامية اصفهان منصوب گرديد.
5ـ.سعدي شيرازي شاعر مشهور ايراني (متوفي 691 يا 694 هـ.ق)، از جمله بزرگاني است كه پس از تحصيل مقدمات علوم در زادگاه خود شيراز، به بغداد سفر كرده و در نظامية آن شهر به ادامه تحصيلات و تكميل معلومات علوم و معارف زمان پرداخته است.
6. عبدالكريم شهرستاني، ابوالفتح عبدالكريمبن محمّدبن ابوالقاسم (متوفي 548 هـ.ق)، متكلم بزرگ اشعري و مؤلف مشهور كتاب «الملل و النحل» همزمان با تدريس اسعد صهيني در نظامية بغداد به وعظ پرداخته است.
7. ابوبكر سمعاني، محمّدبن منصور (متوفي 510 هـ.ق)، پدر ابوسعد صاحب طبقاتالانساب بوده كه در سال 497 در نظامية بغداد به وعظ پرداخته است.
8. نورالدين عبدالرحمن جامي بزرگترين شاعر، نويسنده و عارف قرن نهم (817 ـ 898 هـ.ق)، در نظامية هرات و در محضر مولانا جنيد از دانشمندان ماهر در علوم عربي، به فراگيري كتاب مطوّل و شرح مفتاح تلمذ نمود.
9. ابنعساكر دمشقي، عليبن حسن (متوفي 571 هـ.ق)، صاحب تاريخ دمشق از دانشآموختگان نظامية بغداد.
10. ابوسعد عبدالكريمبن محمّد سمعاني (506ـ562 هـ.ق)، صاحب كتاب انساب سمعاني و استاد نظامية مرو.
گسترة تأثير مدارس نظاميه
از فحواي متون تاريخي چنين استنباط ميشود كه مدارس نظاميه نه تنها در ميان طالبان علم و دانشمندان از جايگاه رفيع و تأثيرگذاري برخوردار بود، بلكه در ميان طبقات مختلف مردم صاحبان مشاغل و حرفه و حتي در ميان دولتمردان سياسي و حكومتي نيز از جايگاهي بس رفيع و تأثيرگذار برخوردار بود كه همين ويژگي سبب شده بود تا اين مدارس منشأ تأثيرات مثبت و مفيد فراواني از نظر رشد و توسعة علوم ديني و تأسيس مراكز علمي بيشماري گردد، بهگونهاي كه در كمتر دورهاي از ادوار تاريخ ميتوان همانندي براي آن يافت.
اساتيد و دانشجويان اين مدارس با استفاده از امكانات وسيع و فراوان و با آسودگي خاطر به تدريس و تأليف و پژوهش پرداختند و در اين عصر بهترين و مؤثرترين آثار را به جامعه عرضه نمودند. كسائي به نقل از تاريخ عرب مينويسد: آثاري كه امام محمّد غزالي از خود برجاي گذاشت از مرزهاي اسلامي فراتر رفت و در آثار ديني اروپايي قرون وسطا نيز اثر بخشيد. توماس اكويناس كه يكي از بزرگترين رجال دين مسيح بود و نيز پاسكال بهطور غير مستقيم از افكار غزالي مايه گرفتند.(كسائي، مدارس نظاميه:270)
فارغالتحصيلان اين مدارس نيز بهعنوان متوليان امور ديني و علمي، خدمات بسيار ارزندهاي را به جهان اسلام ارائه نمودند. شيخ ابواسحاق شيرازي ميگويد: وقتي بهعنوان سفير خليفه به خراسان رفتم، به هر شهر و قريهاي كه وارد ميشدم قاضي يا خطيب يا مفتي آن ديار و قريه را از شاگردان خود ديدم.(ابنقاضي، طبقات شافعيه:179)
با توجه به كتب تاريخي و تذكرهها و آثار ادبي باقيمانده از حملة مغول چنين نتيجه ميگيريم كه در تمام بلاد ماوراءالنهر، خراسان، طبرستان، آذربايجان، خوزستان، فارس، كرمان، اصفهان و سيستان از اواخر قرن پنجم تا حملة مغول مدارس و مراكز علمي بيشماري تأسيس شده كه عامل مؤثر در تأسيس آنها يا تأسي بزرگان و رجال ديني و سياسي از روش نظامالملك بوده و يا مؤسسان و بنيانگذاران آن مراكز غالباً خود از پرورشيافتگان مدارس نظاميه بودهاند.(كسائي، مدارس نظاميه:273)
تأثیر مدارس اسلامی و نظامیهها بر دانشگاههاي اروپا
شکی نیست که نظامیة بغداد و دیگر مدارس نظامیه الگویی شدند جهت نظام اداری و آموزشی و برخی رشتههای علمی دارالعلمهای قدیم اروپایی. سالرنو در ایتالیا، قدیمیترین دانشگاه اروپا، از تأثیر مدارس اسلامی خالی نبوده است. تأسیس مراکز بزرگ دیگر مانند دانشگاه بولونیا در ایتالیا و نیز دانشگاههای مونپلیه و آکسفورد که همه بعد از قرن دوازده میلادی بهوجود آمدند مدتی بعد از دانشگاههای اسلامی بوده است. حتی بعضی از رسوم و الفاظ جاری در دانشگاههای اروپا مانند قرائت، سماع، اجازه، و... به نظر برخی از محققان از رسوم و الفاظ مشابه معمول اسلامی اقتباس شده است.گیوم مینویسد: اگر دروسی را که مسلمین در قرن یازده و دوازده میلادی میخواندند با آنچه محصلین مسیحی در این قرن میخوانند مقایسه کنیم، میبینیم وجه تشابه بین آنها بیش از چیزی است که در ذهن ماست. همان تحصیل و مطالعة مرتب و منظم، ارتباط استاد با شاگرد، مسئلة حقوق و جیره و اوقاف، انتظام و دیسیپلین، درجه و گواهینامههای تعلیم و تربیت، و فعالیتهای زندگی دانشآموزی محققاً در مراکز تحصیلی شرق و غرب، مانند بغداد و آکسفورد، بیش و کم یکی بوده است و با اقتباس عناوینی چون استادیار، دانشیار و استاد، که امروزه استعمال میکنند، همان است که در نظامیهها با لقب معید، نایب و مدرس استفاده کردهاند و حتی لباس سیاه پوشیدن و به هنگام درس بر روی صندلی نشستن از روش معمول در نظامیهها اقتباس شده است.(تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران:321)
گوستاو لوبون در كتاب «تمدن اسلام و غرب» مينويسد: ما وقتي به قرن نهم و دهم ميلادي برميگرديم يعني زماني كه تمدن عرب در اسپانيا بهحد اعلاي ترقي رسيده بود. مراكز علمي غرب عبارت بود از برجها و قلعههايي كه يك مشت حكمرانان و اربابان وحشي در آن زندگي ميكردند و افتخارشان به اين بود كه سواد ندارند. روزگار درازي بدين منوال گذشت و اروپا در خواب جهل و توحش فرو رفته بود، تا اينكه در قرن يازدهم و دوازدهم ميلادي مختصر حسي نسبت به فراگرفتن علوم در آنها پيدا شد و به نزد اعراب كه از هر جهت استادتر و جلوتر بودند دست احتياج خود را دراز كردند.(گوستاو، تمدن اسلام و عرب: 704)
وي مينويسد: تمام دانشمنداني كه قبل از قرن پانزدهم ميلادي در اروپا آمدند، كساني بودند كه علوم آنها منحصر به آن چيزهايي بود كه از روي كتابهاي عربي يادگرفته بودند و تقريباً حدود 5 الي 6 قرن تنها كتابهاي علميای كه در دانشگاههاي اروپا تدريس ميشد، همان كتابهايي بود كه از زبان عربي به لاتين ترجمه شده بود، و به جرأت ميتوانيم بگوييم در بعضي از علوم مانند علم طب تا به امروز [زمان گستاو لوبون] هم ادامه دارد.(همان: 707)
منابع:
1. ابنجوزي، عبدالرحمنبن علي؛ المنتظم في تاريخ الملوك و الأمم؛ بيروت: دارالكتب العلميه، 1412هـ.ق.
2. ابنخلكان، احمدبن محمّد؛ وفيات الأعيان و انباء الزمان؛ بيروت: داراحياء تراث العربي، بيتا.
3. ابنقاضيشهبه، ابوبكربن محمّد؛ طبقات الشافعيه؛ ترجمة فاطمه مدرسي؛ تهران، احسان، 1389.
4. حلبي، علياصغر؛ تاريخ تمدن اسلام؛ تهران: چاپ و نشر بنياد،1365.
5. دهخدا، علياكبر؛ لغتنامه؛ تهران؛ دانشگاه تهران،1377.
6. زيدان، جرجي؛ تاريخ تمدن اسلام؛ ترجمة علي جواهر كلام؛ تهران: اميركبير، 13689.
7. سباعي، محمّد مكي؛ نقش كتابخانههاي مساجد؛ ترجمة علي شكوهي؛ تهران: سازمان مدارك فرهنگي،1372.
8. شلبي، احمد؛ تاريخ آموزش در اسلام؛ ترجمة محمّدحسين ساكت؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361.
9. صفا، ذبيحالله؛ تاريخ ادبيات در ايران؛ تهران: فردوس، 1374.
10. غنيمه، عبدالرحيم؛ تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي؛ ترجمة نورالله كسائي؛ تهران: دانشگاه تهران، 1377.
11. كسائي، نورالله؛ مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن؛ تهران: اميركبير، 1374.
12. لوبون، گوستاو؛ تمدن اسلام و عرب؛ ترجمة هاشم حسيني؛ تهران: اسلاميه، بيتا.
13. مصاحب، غلامحسين؛ دايرة المعارف فارسي؛ تهران: اميركبير، 1380.
14.الماسي، علي محمد؛ تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران؛ تهران: امير كبير، 1379.
برگرفته از : ندای اسلام http://nedaye-islam.blogfa.com/